ریمستر Oblivion کاری کرده که دیگه نتونم Skyrim رو تحمل کنم

حتی فکرشم نمیکردم وقتی برای اولین بار Oblivion Remastered رو اجرا کردم، تا این حد درگیرش بشم. نسخهی اصلی سال ۱۳۸۵ رو هیچوقت بازی نکرده بودم، و گرچه سر و صدای این ریمستر باعث شده بود کنجکاو بشم، ولی تصور نمیکردم که «اون بازیه با صورتهای وحشتناک NPCها» تبدیل به یکی از بازیهای موردعلاقهم بشه. فقط یه چیز توی گیمپس بود که گفتم امتحانش کنم. اصلا فکر نمیکردم بتونه با Skyrim رقابت کنه و دل منو ببره.
ولی خب، حالا اینجام…
گرفتار یه مثلث عشقی شبیه فیلمهای گرگ و میش بین دو بازی فانتزی. من طرفدار Skyrim هستم یا Oblivion؟ بعد از ۵۵ ساعت گشتوگذار توی Cyrodiil، دیگه واضحه که دلم برای کدومشون میتپه: Oblivion Remastered کاری کرده که دیگه نتونم Skyrim رو تحمل کنم.
وقتی قدمهامو توی Cyrodiil شروع کردم، اصلا به این چیزا فکر نمیکردم. آره، بازی قشنگ بود، صداگذاریها فوقالعاده بودن، و چهرهی بیشتر شخصیتها خیلی بهتر از چیزی بودن که انتظار داشتم. حتی تونستم یه Dunmer بسازم که ترسناک بهنظر میرسید، نه تهوعآور. ولی با خودم گفتم هیچوقت نمیتونه به Skyrim برسه. آخه چطور ممکنه؟ من توی Skyrim زن و بچه دارم، چند تا خونه خریدم، خود Dohvakiin هستم! با اژدها حرف میزنم و میکشمشون! Hero of Kvatch که همچین کاری نمیکنه… نه؟
خب، قضیه پیچیدهتر از این حرفاست.
راستش رو بخوای، من هیچوقت ماموریت اصلی Skyrim رو تموم نکردم. هر سال – معمولا تعطیلات زمستونی یا تابستون که وقت بیشتری دارم – بازی رو روشن میکنم و به خودم میگم: «این دفعه دیگه تمومش میکنی.» ولی هربار اونقدر درگیر حملههای بیپایان اژدها، ماموریتهای فرعی، و نقشهی عظیم بازی میشم که بیخیال ادامهاش میشم.
بزرگترین ویژگی مثبت Oblivion از نظر من، اندازشه. آره، من عاشق بازیهاییام که نقشههای بزرگ و کلی فعالیت دارن، ولی اندازه توی طراحی بازی خیلی مهمه، و نه به شکلی که همه فکر میکنن. Starfield بهترین مثاله برای اینکه نقشهی بزرگ، الزاما چیز خوبی نیست. من ترجیح میدم یه بازی کاری کنه که بخوام بیشتر بازی کنم، نه اینکه خستهم کنه و مجبور بشم رهاش کنم. وقتی دارم خط داستانی Oblivion رو دنبال میکنم، واقعا دلم میخواد به Cyrodiil برگردم، ولی Skyrim شده جایی که باید خودمو به زور بفرستم سراغش. خیلی کم پیش میاد بعد از یه سشن Skyrim حس خوبی داشته باشم، ولی توی Oblivion، هر ساعت بازی، باعث میشه بیشتر بخوام.
Skyrim از همون اول با یه داستان قوی جذبت میکنه (میخوان اعدامت کنن) و بلافاصله با یه لحظهی «وای نه!» دنبال میشه (یه اژدها حمله میکنه). ولی Oblivion خیلی آرومتر شروع میشه: توی یه سلول زندونی هستی که به یه راه مخفی وصل میشه، راهی که امپراطور برای فرار از یه نقشهی ترور داره استفاده میکنه. در سلول باز میشه، امپراطور با محافظهاش میان تو، و کسی حتی بهت نمیگه باهاشون بری یا نه. حس میکنی خودت یه NPC هستی. این تجربه کلی با شروع Skyrim فرق داره، جایی که شخصیتها دستت رو میگیرن و از Helgen بیرون میبرنت و بعدش همه از Dragonborn بودنت ذوقزده میشن.
اما اولین لحظهی «وای نه!» توی Oblivion، احتمالا روبهرو شدن با دروازهی Oblivion توی Kvatch باشه. ولی برای من اون لحظه وقتی بود که برای اولین بار از فاضلابهای Imperial City بیرون اومدم و چشمم به دنیای Cyrodiil افتاد. واقعا نفسم بند اومد. محیط فقط قشنگ نبود، محشر بود. آسمون پرستاره بود، شفق قطبی دورش میدرخشید، گلهای دارویی از زمین بیرون زده بودن، روبهروم خرابهی مرموز Ayleid بهاسم Vilverin با یه در آبی روشن منتظرم بود. توی فاصله یه دروازهی عجیب نارنجی قرمز دیده میشد. واقعا رنگها منو تحتتاثیر قرار دادن. هیچوقت فکر نمیکردم Cyrodiil اینقدر زیبا باشه، مخصوصا شبها.
البته، Skyrim هم طبیعت زیبا داره، و من اصلا نمیگم Bethesda باید دوباره بازی رو ریمستر کنه که قشنگتر بشه. ولی توی این سالها، متوجه شدم بازیهای Bethesda یه کم رنگ و رو رفتهن. انگار همهشون توی دنیایی جریان دارن که رنگش یا خاکستری Fallout یه، یا آبی Starfield، یا قهوهایـبرفی Skyrim. البته بعضی بازیا مثل Fallout لازمه رنگشون اینطوری باشه. ولی برای دنیای فانتزی Elder Scrolls، همیشه برام عجیب بوده چرا انقدر رنگ رو محدود کردن. وقتی خونهی بامزهم رو توی شهر زیبای Cheydinhal خریدم، دیگه واقعا دلم یه Skyrim رنگارنگتر خواست.
ولی خب، برای Skyrim کلی مود هست که رنگ اضافه میکنن، و از قشنگی تنها نمیشه نتیجه گرفت که کدوم بازی بهتره. پس بریم سراغ گیمپلی. طبیعتا فکر میکردم Skyrim توی این زمینه بهتر باشه.
یا حداقل، قبلا اینطور فکر میکردم.
درسته که Skyrim گیمپلی فوقالعادهای داره و هنوزم بعد از ۱۴ سال کلی طرفدار داره، ولی من الان دارم با Oblivion خیلی بیشتر حال میکنم. آره، دلم برای نبرد با اژدها تنگ شده. ولی اصلا دلم برای مردن اسبم که وسط جنگ با اژدها شیرجه میزد تنگ نشده. بعضی وقتا دلم میخواد مثل Skyrim با فوسرو-دا همهی وسایل روی میزها رو بریزم زمین، ولی جدا از این، واقعا دلم برای گیمپلی Skyrim تنگ نمیشه. روی کاغذ، Oblivion بهپای Skyrim از نظر محتوا نمیرسه، ولی راستش فکر میکنم این خوبه. نه دلم برای آهنگری تنگ میشه، نه برای جمعکردن منابع برای خونهسازی، و با اینکه آشپزی تو Skyrim باحاله، ولی توی Oblivion خیلی بهتره که آشپزی و کیمیاگری یکیان. اینطوری هم منطقیه، هم وقت نمیگیره.
البته، Oblivion بینقص نیست. قفلباز کردنش افتضاحه (البته با یه سری جادو یا آرتیفکت Daedric میشه راحتش کرد). مینیگیم متقاعدسازی اولش اعصابمو خورد کرد، ولی الان که یاد گرفتم، از سیستمهای معمولی RPGها که فقط قفل مکالمه رو میزنن و هیچی هم نمیتونی بکنی بهتره. خیلی بیشتر از سیستم عجیب Starfield بهم میچسبه.
ولی چیزی که واقعا منو شگفتزده کرد، این بود که توی خیلی از مکانیکهای مشترک، Oblivion بهتر از Skyrim عمل میکنه. آره تو Skyrim میتونی شنا کنی، ولی نه راحته، نه جذابه، نه چیزی برای پیدا کردن توش هست. توی Oblivion، هروقت به آب میرسم جادوی Starlight رو فعال میکنم و شیرجه میزنم. هم شنا کردن حال میده، هم ارزش داره. ته دریاچهها و رودخونههای Cyrodiil پر از صندوقچهی مخفی، گیاهان خاص، و حتی جواهرات جادویی رهاشدهست.
جالبتر اینکه مبارزهی سوم شخص توی Oblivion از Skyrim هم بهتره. تو Skyrim میتونی سومشخص بازی کنی، ولی وای به حالت اگه بخوای تو این حالت بجنگی. قابل انجامه، ولی واقعا افتضاحه. Oblivion اینطور نیست. کلی مبارزهام رو تو حالت سومشخص انجام میدم چون کنترلش نرم و راحته، چه بخوای آتیش بزنی، شمشیر بزنی، یا تیر بندازی.
حتی بعضی ویژگیهای خاص Oblivion هم باعث شدن دیگه نخوام به Skyrim برگردم. مثلا مهارت Acrobatics که باعث میشه از یه صخره بپری پایین و اصلا آسیب نبینی، کلی بهم حال داده. یا سیستم ساخت طلسم که فوقالعاده جذاب و اعتیادآوره. بعد از اینهمه خوشگذرونی توی Cyrodiil، برگشتن به Skyrim فقط حوصلهمو سر میبره.
آره، دلم برای همسرم Lydia و دخترای نازم، Britte و Sissel تنگ میشه. دلم برای خونهمون توی Whiterun هم تنگ میشه. یه روزی برمیگردم پیششون، وقتی حسابی از Oblivion سیر شدم.
…یا شاید هم بشم اون بابایی که میره یه شیشه Skooma بخره و دیگه هیچوقت برنمیگرده. با این اوضاعی که Oblivion Remastered داره، واقعا بعید نیست.
این مطلب کلز لوییس از polygon نوشته.